English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crypianalysis U پنهان کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
disguised underemployment U کم کاری پنهان
To do something on the sly (in secret). U کاری را پنهان انجام دادن
cover one's tracks <idiom> U پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
Other Matches
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
cryptical U پنهان
jackes U پنهان
benined the curtain U پنهان
hidden line U خط پنهان
latent U پنهان
occult U پنهان
perdu U پنهان
perdu or due U پنهان
perdue U پنهان
delitescent U پنهان
abstruse U پنهان
ram cache U RA پنهان
backdoor U پنهان
hugger mugger U پنهان
cryptic U پنهان
veiled U پنهان
cryptically U پنهان
shadow U پنهان کردن
to absent oneself U پنهان شدن
concealment U پنهان بودن
disguise U پنهان کردن
caches U پنهان کردن
shadowed U پنهان کردن
disguises U پنهان کردن
shadowing U پنهان کردن
shadows U پنهان کردن
cache U پنهان کردن
disguising U پنهان کردن
by end U قصد پنهان
disguised U پنهان کردن
hidden codes U کدهای پنهان
hickok belt U پنهان شدن
Just between you and me. . . U از شما چه پنهان …
mask U پنهان کردن
masks U پنهان کردن
cover up <idiom> U پنهان کاربدواشتباه
under cover <idiom> U پنهان شدن
eloign U پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> U پنهان کردن
conceal U پنهان کردن
lay low <idiom> U پنهان کردن
furtive U پنهان نهانی
cover U پنهان کردن
coverings U پنهان کردن
covers U پنهان کردن
to be in hiding U پنهان بودن
to be in hiding U پنهان ماندن
cryptography U پنهان شناسی
to keep dark U پنهان ماندن
to lie hid U پنهان ماندن
disguised unemployment U بیکاری پنهان
encrypt U پنهان کردن
secretion U پنهان سازی
conceals U پنهان کردن
cloaking U پنهان کردن
cloaks U پنهان کردن
memory cache U حافظه پنهان
latescent U پنهان شونده
booby-traps U پنهان تله
codes U رمزهای پنهان
concealed U پنهان شده
booby-trapping U پنهان تله
booby-trapped U پنهان تله
booby-trap U پنهان تله
booby trap U پنهان تله
insconce U پنهان شدن
obreption U پنهان روی
secreting U پنهان کردن
secretes U پنهان کردن
secrete U پنهان کردن
cloaked U پنهان کردن
cloak U پنهان کردن
fudges U پنهان شدن
surreptitious U پنهان محرمانه
fudged U پنهان شدن
fudge U پنهان شدن
abscond U پنهان شدن
absconded U پنهان شدن
absconding U پنهان شدن
closet U پنهان کردن
closeted U پنهان کردن
closeting U پنهان کردن
closets U پنهان کردن
burrow U پنهان شدن
burrowed U پنهان شدن
burrowing U پنهان شدن
burrows U پنهان شدن
absconds U پنهان شدن
hidden line removal U حذف خط پنهان
hidden objects U اشیاء پنهان
i hid my self U را پنهان کردم
hidden surface U سطح پنهان
inapparent U ناپیدا پنهان
hidden unemployment U بیکاری پنهان
hidden U پنهان کرده
hideousness U پنهان بودن
dissimulating U پنهان کردن
dissimulates U پنهان کردن
dissimulated U پنهان کردن
dissimulate U پنهان کردن
hidden inflation U تورم پنهان
fudging U پنهان شدن
secreted U پنهان کردن
hides U پنهان شدن
hides U پنهان کردن
hide U پنهان شدن
hidden file U فایل پنهان
hide U پنهان کردن
concealable U پنهان کردنی
let it all hang out <idiom> U پنهان نکردن چیزی
booby trap U با پنهان تله مجهزکردن
the criminals' lair U پنهان گاه جنایتکاران
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
they took refuge in a cave U در غاری پنهان شدند
murder will out U خون نا حق پنهان نمینماند
pocket U درجیب پنهان کردن
booby-trap U با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped U با پنهان تله مجهزکردن
veils U مستوریا پنهان کردن
veil U مستوریا پنهان کردن
obstructor U پوشاننده پنهان کننده
booby-trapping U با پنهان تله مجهزکردن
occultly U بطور پوشیده یا پنهان
booby-traps U با پنهان تله مجهزکردن
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
inconcealable U غیرقابل پنهان کردن
embeds U درزمین پنهان کردن
embed U درزمین پنهان کردن
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
to keep secret U پنهان داشتن راز
darkle U در تاریکی پنهان شدن
secretive U سری پنهان کار
pockets U درجیب پنهان کردن
concealment U پنهان کردن پوشاندن
ironies U مسخره پنهان سازی
occult U از نظر پنهان کردن
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
irony U مسخره پنهان سازی
becloud U زیر ابر پنهان کردن
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
to ballot for U بارای پنهان انتخاب کردن
hickok belt U مخفی شدن پنهان کردن
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
mask U ماسک زدن پنهان کردن
masks U ماسک زدن پنهان کردن
software encryption U پنهان کردن نرم افزاری
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to hide one's head U ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
ensconces U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
ensconced U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconce U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
hidden U فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
oubiette U زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
reveal U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway U کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
retention U زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
reveals U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
pompeian U وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
bran pie U فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
synchronous U سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
scratchpad U حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
What soberness conceals drunkenness reveals. <proverb> U آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
pipeline U حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
pipelines U حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com